مدح و ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ای شکـوهـت فـراتـر از باور ای مـقـامت فـراتـر از ادراک وصف تو درک «لیلة القدر» است فـهـم ما از تـبار «ما ادراک»
کـوثـری، بـیکـرانـه دریــایی ما و ظرف حـقیر این کـلـمات بـایـد از تـو نـوشـت بـا آیــات بـایـد از تو سـرود با صلـوات
آیه در آیه وصف تو جاریست «فتلقّی...» «مباهله» «کوثر» در دل «انــمــا یــریـد الله...» در «فـصـل لـربک و انحـر»
از بهـشت آمدی به هیئت نور عـطر سـیـبت وزید در هستی تو گـلِ... نه، تو نوبهـارِ... نه تـو بـهـشـت دل پـدر هـســتـی
پــدر و مــادرم فــدای شــمـــا مـادری کـردهای بــرای پــدر چشم بد دور، چشم شیطان کور دست تو بود و بـوسههای پدر
از بـهـشت آمدی و روشن شد سـرنـوشـت دل عــلـی بـا تــو بی تـو کـم بود در تمام جـهـان نـیـمــۀ دیـگــرش ولـی بـا تـو
وصف ذات تو و صفات علی وصـف آئـیـنـه اسـت و آئـیـنـه غـربـت و خـنـدۀ تــو و دل او قـصـۀ گـرد و دسـت و آئـیـنـه
خانه میشد بهشتی از احساس بـا گـل افـشـانـیِ بــهــاریِ تـو عـاطـفــه بـا تـمــام دل مـیزد بوسـه بر دسـت خانهداری تو
خانه از زرق و برق خالی بود از صفا، عاشـقی، محـبت، پُر داشـتی، ای کـلـیـددار بـهـشت پینه بر دست، وصله بر چادر
از بــهــشـت آمــدی و آوردی یــازده ســورۀ بــهــشــتــی را مصحـفِ سرنوشت خود دیدیم سورههـایی که مینـوشـتی را
نـسل تو نـوحِ با شکـوهِ نجـات نـسـل تـو خـضـرِ آسـمانیِ راه جــلــوهای از دم تـو را دیـدیـم در مـسـیـحـی به نـام روح الله
روز مـادر شـده دلـم بـا شـوق پـر زده در هــوای تــو مــادر مـنـم و وسـعـت بـهـشـت خـدا مـنـم و خــاک پـای تـو مــادر
آرزو دارم ایـن کـه بـنـشــیـنـم لـحــظــهای در جـوار تـو امـا آرزو دارم ایـن کـه بــگــذارم شــاخـه گـل بـر مـزار تو امـا
آه در حــســرت زیـــارت تـو دل مـا آشـنــای دلـتـنـگـیسـت حــرم دخــتــر کــریــمــۀ تــو شاهد لحـظههای دلـتـنـگیست
روز مادر شده به محـضـر تو آمـدم پـا بـه پـای ایـن کـلـمات هـدیۀ من برای تو اشک است هـدیـۀ من بـرای تـو صـلـوات |